“یکدست سازی” از جمله مفاهیم سیاسی بود که برخی اصلاح طلبان قبل از پیروزی رئیسی در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ به عنوان “راه کار” و نه موز زیر پا، مطرح کردند و گفتند اگر کشور یکدست شود مسائلش زودتر حل خواهد شد. این نظریه از سر ناچاری و در شرایطی مطرح شد که اولا شورای نگهبان صلاحیت کاندیداهای مطرح را رد کرد دوم آنکه بسیاری بر این باور بودند با امدن دولت رئیسی مسائلی نظیر برجام حل خواهد شد و توسعه کشور سرعت بیشتری می گیرد. حالا پس از دو سال از شروع کار دولت رئیسی، “یکدست سازی و خالص سازی” مورد نقد قرار گرفته است. اصلاح طلبان و میانه روها زنگ خطر را به صدا درآورده اند.
سیدحسن خمینی*، علی لاریجانی و باهنر در روزهای اخیر به روند خالص سازی انتقاد داشته اند و شماری از تحلیلگران** و کنشگران نیز به آن پرداخته اند.
روزنامه هم میهن در گزارشی به مواضع انتقادی صریح علی لاریجانی و محمدرضا باهنر پرداخته است.
در این گزارش آمده است؛
حالا صفبندیها از همیشه آشکارتر است، چهرههای باسابقه و نامدار جریان سنتی راست که به آنان «محافظهکار» هم گفته میشود، دامان خود را از آنچه در دولت و مجلس میگذرد، کنار کشیدهاند. عملاً هم این طیف از جریان راست، سهم خاصی در این دو نهاد انتخابی ندارند. در واقع، آنچه در انتخابات مجلس یازدهم (۱۳۹۸) و بهویژه ریاستجمهوری سیزدهم (۱۴۰۰) گذشت، بیش از آنکه تعیینتکلیف و حذف اصلاحطلبان باشد (که بود)، نقطه عطفی در مسیر کنار گذاشتن نیروهای سنتی و باسابقه راست از این عرصه و میداندار شدن طیفهای نوپدید و رادیکالتر راست بود.
۱-طیف نخست، تکنوکراتها و مدیران برساخته و مورداعتماد ساختار سیاسی در دهه ۷۰ و ۸۰ را شامل میشد که پس از ایفای نقشهای اجرایی و نظامی، از اوایل دهه ۹۰ بیش از پیش خود را آماده در دست گرفتن مناصب اصلی سیاسی کرده بودند. محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس یازدهم، نماد بارز این طیف است. او که از همان میانه دهه ۸۰ و در انتخابات ریاستجمهوری نهم، خود را نامزد ریاست دولت کرده بود؛ پس از شکست در آن دوره و واگذاشتن دولت به محمود احمدینژاد، راهی شهرداری تهران شد تا با ایفای نقش در این مسئولیت، خود را بهعنوان نماد بارز «مدیر جهادی و انقلابی» هم به سران نظام و هم به بدنه جامعه و شهروندان معرفی کند؛ کاری که پیش از این، در سطح محدودتری در فرماندهی نیروی انتظامی کرده بود. قالیباف تا حد زیادی هم توانست این وجهه را بیابد و حتی برای آنکه اعتماد بیشتری نزد ساختار سیاسی به خود جلب کند، در انتخابات بحثبرانگیز و شکافآفرین ریاستجمهوری دهم (۱۳۸۸) به حمایت کمرنگ از احمدینژاد پرداخت تا برخلاف علی لاریجانی و بخشی از راست سنتی، متهم به «ساکت فتنه» بودن و حمایت تلویحی از میرحسین موسوی و اصلاحطلبان نشود.
۲-طیف دوم، جریان رادیکالتر راست را در بر میگیرد که از نظر تشکیلاتی و جریانشناسی، جبهه پایداری، جریان دولت سایه با محوریت سعید جلیلی و حلقه نزدیک به سیدابراهیم رئیسی در دولت را شامل میشود. این نیروها، همان طیفی هستند که علی لاریجانی آنها را با عنوان «خالصسازان» صورتبندی کرده است و در سخنرانی اخیر خود نیز، سابقه آنان را از ابتدای انقلاب تا امروز مورد اشاره قرار داده است.
جریان خالصساز گرچه در کل سالهای پس از انقلاب فعال بوده و گفتمانی را شکل داده است که در هر مقطع، بخشی از نیروهای مؤثر و فعال در مقطع انقلاب ۱۳۵۷ را با برچسب «ضدیت یا جاماندگی از انقلاب» به حاشیه رانده است؛ اما مصداق کنونی آن، برآمده از انتخابات ریاستجمهوری دهم (۱۳۸۸) و حوادث و صفبندی شکلگرفته پس از آن است که به رادیکالترین طیفهای جریان راست، فرصت و امکان داد تا خود را بهعنوان «وفادارترین»، «نابترین» و «خالصترین» نیروهای حامی سیستم معرفی کنند و در مقابل، دیگر جریانهای سیاسی را با عناوین «فتنهگر» و «ساکت فتنه» به حاشیه برانند. این طیف از نیروها، خود را اصطلاحاً حامیان «پابهرکاب» انقلاب و نظام معرفی میکردند و بیجهت نبود که تشکل اصلی و محوری خود را «جبهه پایداری» نام نهادند. این جریان که محمدتقی مصباحیزدی را پدر معنوی خود میدانست، با کسب تعدادی از کرسیهای پارلمان در انتخابات مجلس نهم (۱۳۹۰) برای نخستینبار بهشکلی جدی در صحنه سیاسی خودنمایی کرد؛ تا جایی که بر سر بستن لیست انتخاباتی به مواجهه با محمدرضا مهدویکنی، دبیرکل فقید جامعه روحانیت مبارز، برخاست و در جهت ابراز هویت برآمد. رادیکالهای راست در انتخابات ریاستجمهوری یازدهم نیز با سعید جلیلی به میدان آمدند و مقابل دیگر طیفهای جریان راست ایستادند، اما جلیلی نیز همچون قالیباف به روحانی باخت؛ اما شکست او، بسیار جدیتر بود و فراتر از شکستی انتخاباتی، یک شکست گفتمانی بود.
برمبنای این صفبندی سیاسی است که سخنان اخیر لاریجانی و باهنر*** معنا مییابد. آنان تلاش دارند در برابر روند خالصسازی که نیروهای محافظهکار را بهخصوص از سال ۱۴۰۰ تاکنون به نیرویی حاشیهای و منفعل در ساخت قدرت فرو کاسته است؛ به ابراز هویتی مجدد دست بزنند.
از اینروست که باهنر بهصراحت مجلس و قالیباف را به چالش میکشد و میگوید: «در همین مجلس که نیروهای انقلابی و جهادی هستند تا به حال چهار یا پنج اخطار و تذکر را از رهبری گرفتهاند. در دوران نمایندگی بهطور متوسط در هر دوره رهبری یک تذکر به مجلس میدادند و آنهم غیرعلنی از بیت رهبری به ریاست مجلس منتقل میشد و در جلسه غیرعلنی به اطلاع نمایندگان میرسید. الان شاهد چهار تا پنج تذکر علنی و رسمی از سوی رهبری انقلاب هستیم». یا خطاب به دولت تحت ریاست رئیسی میگوید: «برخی هم به شعارهای عدالتخواهی، خالصسازی و شفافسازی روی آوردهاند و بخش خصوصی که کمی گردنش بلند میشود را میزنند. اینها مسائل ریشهای و اساسی است که دولت باید زیر دوخم آنها برود». با همین رویکرد و در سطحی بالاتر که تمایز در جهانبینی و تفاوت ایدئولوژیک سیاسی را نشان میدهد، لاریجانی در تعارض با «خالصسازان»، اینبار گامی فراتر برمیدارد و آنان را «انقلابیون کاسبکار» میخواند و این جریان را چنین توصیف میکند: «انقلابیِ کاسبکار به دنبال این است که بگوید بقیه انقلابی نیستند، ما انقلابی هستیم و همه پستها را ما باید بگیریم.»
ازاین منظر، موضعگیریهای لاریجانی و باهنر که آشکارا لحنی صریحتر در نقد دولت و مجلس را بازتاب میدهد؛ نشانهای از تضعیف موقعیت دولت و مجلس کنونی، بهرغم همه هدایتها و حمایتهاست. موقعیتی که دست راست رادیکال و حتی طیف قالیباف را در برابر نیروهای محافظهکار و باسابقه راست پایینتر از همیشه قرار داده است و در کمتر از دو سال، ثابت کرده این طیف رادیکال و خالصساز، جز حذف دیگران هنری ندارد و ازاینرو، فرصت و بستر اعلام مواضع صریحتر را برای طیفهای مختلف حذفشدگان – از محافظهکاران و میانهروها تا اصلاحطلبان- فراهم کرده است؛ چنان که سیدحسن خمینی هم همزمان با لاریجانی و باهنر به میدان آمد و بهصراحت گفت: «خالصسازی و یکدستسازی راهحل اداره کشور و رفع مشکلات نیست…».
***محمدرضا باهنر، دبیرکل جامعه اسلامی مهندسین اخطاری جدی درباره روند خالصسازی را مطرح کرده است که بهنوعی تکرار اخطاری است که ۶ ماه قبل داده بود. او ۱۶ بهمن ۱۴۰۱ گفته بود: «عدهای به اسم خالص کردن کشور، معاندپروری میکنند. یعنی میگویند هرکسی که جانفدا نیست، دیگر باید از رویش عبور کرد!» حالا باهنر پس از ۶ ماه یکبار دیگر درباره خالصسازی حرف زده و در برنامه تلویزیونی «صف اول» به صراحت درباره این مسئله گفته است: «این افراد شعار خالصسازی میدهند و میگویند که خیلی باید اصولگراییتان خالص باشد و باید خیلی حزباللهی باشید و اینها امثال ماها را بیرون از دایره میبینند، البته ما هم پر از قصور هستیم.» (هم میهن ۱۶ مرداد ۱۴۰۲،هشدار انتخاباتی باهنر، فرهاد فخرابادی)
**همچنین نگاه کنید به گسست اصولگرایان در پرتو خالص سازی در هم میهن، نوشته احمد زیدابادی
* سیدحسن خمینی نیز درباره “یکدست سازی” یا “خالص سازی” اظهار نظر کرده است. در اینجا بخشی از سخن ایشان کلیک کنید امده است. لینک توئیتر در اینجا می آید.
افزودن دیدگاه