عمل صالح گاهی مضحکه ظالم است.


عمل صالح گاهی مضحکه ظالم است

امروز ۵ فروردین ۱۴۰۳ سالروز درگذشت استاد باستانی پاریزی چهره پر آوازه در عرصه تاریخ نگاری است.

محمود دعائی در سال ۱۳۹۴ وصفی بی بدیل از باستانی پاریزی گفت: ” طنزی زیرپوستی که در مطالب استاد نهفته است و استفاده از اصطلاحات محلی که به سخنش رنگ و بوی تازه می بخشد و در زمان هایی که همه از مطالعه گریزان بودند، افراد بسیاری را به مطالعه واداشت…عمل صالح صرفا تسبیح و ذکر گفتن نیست، بلکه گاهی کمک به مظلوم و مضحکه ظالم است.” این واقع بینانه ترین تعبیر از قلم، آثار و نگرش استاد باستانی پاریزی است.

استاد باستانی پاریزی وصفی ساده از زندگی اش گفته است: “آن‌طور که در شناسنامه من آمده، در سوم دی ۱۳۰۴ خورشیدی، ۲۴ دسامبر ۱۹۲۵میلادی در کوهستان پاریز متولد شده‌ام. پاریز دهکده کوچکی است در ۱۰ فرسنگی شمال سیرجان.
من در همین مدت عمر البته کوتاه خود در مقایسه با عمر نوح باید شکرگزار باشم که جشن لغو امتیاز نفت ۱۳۱۱ را در حالی که محصل سال دوم ابتدایی بودم در مدرسه پاریز دیدم، عبور کوکبه رضاخان را در مهر۱۳۲۰ در جاده ورودی سیرجان-در حالی که محصل سیکل اول دبیرستان بودم-دیدم، که شاه به طرف سرنوشت نامعلوم به بندرعباس می‌رفت، ملی شدن نفت را مرور کردم-در حالی که دانشجوی رشته تاریخ دانشگاه تهران بودم. عبور تانک سپهبد زاهدی را در ۲۸ مرداد دیدم-در حالی که در میدان فردوسی قدم می‌زدم. تعطیلی پاریس و تشییع جنازه باشکوه مارشال دوگل را دیدم.

یک قطعه از نثر کتاب: از پاریز تا پاریس نوشته باستانی پاریزی چاپ شده در ۱۳۵۱ خورشیدی:

کتاب پاریز تا پاریس را می توانید اینجا دانلود کنید.

در پاکستان نام خیابان ها و محلات، اغلب فارسی و صورت اصیل کلمات قدیم است.خیابان های بزرگ دوطرفه را شاهراه می نامند؛ همان که ما امروز «اتوبان» می گوییم.بنده برای نمونه و محض تفریح دوستان، چند جمله و عبارت فارسی را که در آنجاها به کار می برند و واقعا برای ما تازگی دارد، در اینجا ذکر می کنم که ببینید زبان فارسی در زبان اردو چه موقعیتی دارد.
نخستین چیزی که در سر بعضی کوچه ها می بینید، تابلوهای رانندگی است. در ایران اداره راهنمایی ورانندگی بر سر کوچه ای که نباید از آن اتومبیل بگذرد، می نویسد: «عبورممنوع» و این هر دو کلمه عربی است، اما در پاکستان گمان می کنید تابلو چه باشد؟ «راه بند.» تاکسی که مرا به قونسلگری ایران در کراچی می برد، کمی از قونسلگری گذشت، خواست به عقب برگردد. یکی از پشت سر به او فرمان می داد. در چنین مواقعی ما می گوییم: عقب، عقب، عقب، خب. اما آن پاکستانی می گفت: واپس، واپس، بس! و این حرف ها در خیابانی زده شد که به «شاهراه ایران» موسوم است. این مغازه هایی را که ما قنادی می گوییم(و معلوم نیست چگونه کلمه قند صیغه مبالغه و صفت شغلی قناد برایش پیدا شده و بعد محل آن را قنادی گفته اند) آری این دکان ها را در آنجا «شیرین کده» نامند.به آنچه ما هنگام مسافرت «اسباب و اثاثیه» می خوانیم، در آنجا «سامان» گویند.سلام البته در هر دو کشور سلام است. اما وقتی کسی به ما لطف می کند و چیزی می دهد یا محبتی ابراز می دارد، ما اگر خودمانی باشیم، می گوییم: ممنونم، متشکرم، اگر فرنگی مآب باشیم، می گوییم «مرسی»، اما در آنجا کوچک و بزرگ، همه در چنین موردی می گویند: «مهربانی»! آنچه ما شلوار گوییم، در آنجا «پاجامه» خوانده می شود.قطار سریع السیر را در آنجا «تیزخرام» می خوانند.

محمدابراهیم باستانی پاریزی
«از پاریز تا پاریس»، چاپ دوم ،۱۳۵۵/ص ۱۳۴

کتاب پاریز تا پاریس را می توانید اینجا دانلود کنید.
یادش گرامی

افزودن دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

آخرین مطالب

ما را دنبال کنید: